سجاد هجری بیان کرد:

واژه «الفت» مهمترین کلیدواژه برای پیگیری مسئله سرمایه اجتماعی در قرآن است.

نشست «سرمایه اجتماعی در قرآن» با حضور سجاد هجری؛ مدیرگروه سیاست‌پژوهی اجتماعی و فرهنگی پژوهشکده سیاست‌پژوهی و مطالعات راهبردی حکمت، سه‌شنبه ۹ آبان در پژوهشکده حکمت برگزار شد که گزیده آن را در ادامه می‌خوانید؛

از آنجا که قرآن کریم منبع اصلی عقاید ما است بی‌گمان ضروری است در موضوعات مختلف به خدمت آن برسیم. معمولا تا انسان عناوینی مثل سرمایه اجتماعی در قرآن را می‌بیند و می‌داند این عبارت معاصر است با خود می‌گوید آیا می‌شود انتظار داشت این مفهوم را در قرآن بجوییم و از قرآن انتظار داشته باشیم در این رابطه سخنی گفته باشد. این سوالی است که به ذهن بسیاری می‌رسد. در نسبت این سوال جا دارد مقدمه‌ای را طرح کنیم که با خود آیات قرآن مرتبط است.

آیاتی در قرآن داریم که بیان می‌کند همه چیز در کتاب هست. در اینجا این پرسش پیش می‌آید این کتاب چیست که همه چیز در آن آمده است. برخی پنداشتند که این کتابی که در این آیات بیان شده است همین قرآن است ولی اینگونه نیست و مقصود از کتاب، قرآن نیست بلکه آن چیزی است که به آن لوح محفوظ می‌گویند. برای همین استدلال به این آیات برای اینکه اثبات کنیم همه چیز در قرآن هست و درباره همه چیز می‌توان سراغ قرآن رفت صحیح نیست. در عین حال آیه دیگری در قرآن داریم که می‌فرماید: «وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ» کتابی نازل کردیم که تبیان هر چیزی است. مقصود از کتاب در اینجا همین قرآن است و ادعا این است که قرآن تبیان هر چیزی است.

دو برداشت از واژه «کل شی»

برخی در عبارت «کل شی» تصرف می‌کنند و می‌گویند مقصود آیه آن چیزی است که برای هدایت ضروری است نه اینکه هر چیزی در قرآن آمده باشد ولی برخی با استناد به برخی اخبار صادرشده از معصومان معتقدند «کل شی» یعنی همه چیز. آن وقت بحث می‌شود مقصود از تبیان در دو حالت به چه معنا است؟ تبیان از بیان گرفته شده است و به معنای اظهار مقاصد با دلالات لفظی است. اگر نظر اول را پذیرفتیم به راحتی می‌توان تبیان را به همین معنای متعارف «بیان» دانست ولی اگر نظر دوم را پذیرفتیم صرف دلالات لفظی از قرآن نمی‌تواند مورد نظر باشد چون دلالات لفظی قرآن همه چیز را افاده نمی‌کند و معنای اوسع تبیان را باید لحاظ کنیم که به دلالات غیر لفظی هم اشاره دارد. ما اینجا با همان دلالات لفظی کار داریم نه بیش از آن و مفروض ما این است در این دست موضوعات شاید بتوانیم از قرآن رهنمودهایی برگیریم و بیش از این ادعایی نداریم ولو اینکه این موضوع به نحوی معاصر و امروزین است ولی بی‌گمان تبار و پیشینه‌ای دارد.

بنابراین اگر چنین موضوعاتی را در دستور کار مطالعه قرآن می‌گذاریم توقع این است از قرآن رهنمودهایی در تبیین این موضوعات به دست بیاوریم و نه بیشتر چون قرآن کتاب تخصصی علوم اجتماعی و علوم سیاسی نیست ولی برای همه اینها رهنمودهایی دارد. وقتی به این موضوعات معاصر برخورد می‌کنیم باید ببینیم چه عناصری مرتبط و مشابه با این مفاهیم در قرآن می‌توان سراغ گرفت.

من باور دارم در همین مسئله سرمایه اجتماعی وقتی سراغ قرآن برویم یک مفهوم عامی را ملاحظه می‌کنیم و آن روابط انسانی و روابط اجتماعی است. در این رابطه قرآن فراوان سخن گفته است. بنده قصد دارم مقدمه مهمی عرض کنم و موضوعی مرتبط با سرمایه اجتماعی را عرض کنم.

حکما از قدیم دو بحث اساسی را درباره اجتماع طرح کردند؛ یکی اینکه می‌گویند انسان مدنی بالطبع است و بحث دوم تفاضل میان مردم است. در مورد بحث اول باید توضیح بدهم که علامه طباطبایی در بحث اعتباریات از اعتبار استخدام و اجتماع صحبت می‌کنند. آنجا از موضوع مدنی بالطبع بودن انسان سخن می‌گویند و آنچه مشهور است را به نقد می‌کشند. ایشان می‌فرماید انسان به طبع اولی مستخدم است یعنی هر یک از افراد نوع انسان مبتنی بر حب به ذاتش دوست دارد دیگران را استخدام کند اما همین انسان بر اساس حب ذات دیگر انسان‌ها باید به استخدام درآید و همین امر موجب اختلاف و تنازع می‌شود که نتیجه آن خسران و ضرر است. لذا انسان به استخدام متقابل رو می‌آورد و این اساس تشکیل اجتماع است. پس طبع اولی استخدام است، طبع ثانوی مدنیت.

پس طبع اولیه انسان استخدام است، انسان با عقل به این نتیجه می‌رسد استخدام باید متقابل باشد، استخدام متقابل همان مدنیت است همانطور که قرآن می‌فرماید: «لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضاً سُخْرِيّاً».

حال سراغ عنوان سرمایه اجتماعی برویم؛ طبیعتا انسان تصور می‌کند هر چه این سرمایه بیشتر باشد بهتر است هر چه کمتر باشد بدتر است. همچنین تصور می‌شود سرمایه اجتماعی روابط انسانی را مورد نظر دارد و هرچه روابط انسانی بهتر باشد این سرمایه بیشتر است.

طبع اولیه انسان مخالف افزایش سرمایه اجتماعی است

ما دانستیم طبع اولیه انسان استخدام است و این طبع اولیه مخالف افزایش سرمایه اجتماعی است یعنی با توجه به طبع اولیه انسان نمی‌شود انتظار فراوانی سرمایه اجتماعی را داشت. هر سیاست‌گذاری امروز می‌خواهد درباره سرمایه اجتماعی در کشور بحث کند و سیاست‌هایی بدهد تا این سرمایه افزوده شود باید این طبع اولیه انسان را ملاحظه کند و اتفاقا این طبع اولیه را مفروض قرار بدهد و با ملاحظه این نکته دنبال سیاست‌گذاری باشد. باید بررسی شود چطور می‌شود انسانی که طبع اولیه‌اش استخدام است را به طبع ثانوی رساند و طبع ثانوی را در او تقویت کرد. هرچه طبع ثانوی تقویت شود، سرمایه اجتماعی تقویت می‌شود. پس سوال یک سیاست‌گذار باید این باشد چطور می‌توانم در انسانی که طبع اولی او استخدام است، طبع ثانوی را ایجاد و تقویت کنم.

مهمترین کلیدواژه‌ای که برای بررسی سرمایه اجتماعی در قرآن به کار ما می‌آید کلیدواژه الفت است. خود این ماده چه معنایی دارد؟ الفت به معنای انضمام یک چیز به چیز دیگر است. در یکی از آیاتی که این لفظ در آن به کار رفته است می‌خوانیم: «أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُزْجِي سَحَابًا ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ ثُمَّ يَجْعَلُهُ رُكَامًا؛ آیا ندیدی که خدا ابر را (از هر طرف) براند و به هم در پیوندد و باز انبوه و متراکم سازد». برخی گفتند که شاید این آیه استعاره از اجتماعات بشری باشد.

یکی دیگر از استعمالات قرآن از ماده الفت، ایلاف قریش است. باز چند آیه دیگر هم داریم که واژه الفت در آن به کار رفته است از جمله آیه‌ای که درباره مصارف زکات است و در آن تعبیر «مؤلّفة قلوبهم» به کار رفته است و فقها مباحث مفصلی پیرامون آن انجام دادند. قرآن در آیه ۶۳ سوره انفال می‌فرماید: «و ألف بين قلوبهم لو أنفقت ما في الأرض جميعا ما ألفت بين قلوبهم ولكن الله ألف بينهم إنه عزيز حكيم» آیه می‌فرماید خدا قلوب مردم را به هم نزدیک کرد و اگر هر چه در زمین است انفاق می‌کردی تالیف قلوب رخ نمی‌داد ولی خدا تالیف قلوب کرد. نتیجه‌گیری بحث ما این است که هرچه الفت در جامعه بیشتر باشد سرمایه اجتماعی بیشتر خواهد بود.

مشاهده در تارنمای خبرگزاری بین‌المللی قرآن کریم(ایکنا)

انتهای پیام