صالح رشید حاجی خواجه لو، سید محمد احمدی، هادی یوسفی و مهسا رشیدی | تحقیق و تدوین اصطلاحنامۀ سند تحول بنیادین آموزش و پرورش
کارفرما: دبیرخانه شورایعالی انقلاب فرهنگی، کمیسیون تعلیم و تربیت شورای عالی انقلاب فرهنگی (1395)
نظام آموزش و پرورش ما، با چالشها، کاستیها و مسائلی دست و پنجه نرم میکند که ریشه در مبانی نظری این نظام دارد. خوشبختانه با درک این نقیصه و کاستی در نظام آموزش و پرورش از سوی مسئولان و کارشناسان تعلیم و تربیت، سند تحول بنیادین آموزش و پرورش که حاصل تلاشها و مجاهدتهای علمی بیوقفه جمعی از صاحبنظران، محققان و کارشناسان حوزه و دانشگاه در تعلیم و تربیت رسمی و عمومی و با ابتناء بر مباني فلسفی و نظري اسلامي – بومی تدوین گردیده است، در تاریخ 07/09/90 به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسیده و برای اجراء به آموزش و پرورش ابلاغ شده است. سند تحول بنیادین آموزش و پرورش نقش و اهمیت سرنوشتسازی در جریان تعلیم و تربیت کشور میتواند داشته باشد. تحقق این نقش و اهمیت در گرو روشنسازی و بکارگیری صحیح سند است. با اینکه تلاشها، مداقهها و موشکافیهای شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای تخصصی حوزوی بر عمق و اتقان این سند بسیار مهم و بنیادی افزوده است، اما علیرغم این تلاشها و مداقهها، نتوانسته است تصویری روشن از آنچه که مدنظر است، ارائه نماید و لذا هنوز با چالش مواجه است. نقدهای وارده بر سند در این خصوص نشان میدهد که اصطلاحات کلیدی به کار رفته در سند تفسیرپذیر است. استعمال اصطلاحات بار فرهنگی و معنایی خاصی را القاء میکند. با توجه به اینکه اختلاف در مبادی و مبانی در تعریف و تفسیر افراد از اصطلاحات مؤثر است و هرکس بر اساس انتظارات و پیشفرضها و پیشدانستههای خود، برداشتهای مختلف و متفاوتی از آنها در ذهن دارد، درک و فهم اصطلاحات به کار رفته در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش نیز مشمول این قاعده است و از آن مستثنی نیست و لذا ممکن است در تفهیم و تفاهم تخصصی آن ناهمسانی بوجود بیاید. در واقع، بدون داشتن تعریفی روشن از اصطلاحات به کار رفته در سند، شناخت سند غیر ممکن است. زیرا هر اصطلاح در هر رشته، متن و سند، معنا و کاربرد خاصی از آن مد نظر است. این مسئله آنجا اهمیت خود را مینمایند که عدم درک و استنباط صحیح و مناسب از اصطلاحات و بکارگیری آنها در معانی متعدد و متفاوت ممکن است مشکلات فراوانی را در مقام نظر و عمل در فرایند اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش به وجود آورد. آنطور که نقدها نشان میدهد ابهام در اصطلاحات به کار رفته در سند تحول، منجر به تفسیرپذیری سند و در نتیجه سردرگمی مجریان و اعمال نظرات شخصی از سوی ایشان خواهد شد. همچنین هر یک از حوزههای تصمیمگیری وزارت آموزش و پرورش تلقی خود را از این مفاهیم خواهد داشت و این تولید ناسازواری درونی در دستگاه تربیت را تشدید میکند. بنابراین تصویب سند، مصادف با آغاز سردرگمی تصمیمگیران در وزارت آموزش و پرورش راجع به این معیارها و دانشهای سازگار با آنها است. شرط به حداقل رساندن تفسیرپذیری سند، تبیین اصطلاحاتی است که قابلیت پذیرش معانی متنوعی دارند.
از اینرو، این پژوهش کوشیده است اصطلاحات مطروحه در سند را که تفسیرپذیر بودهاند به اختصار در سه حوزه لغوی، اصطلاحی و سیاقی بررسی نموده و تعریف نماید تا سند تحول بنیادین آموزش و پرورش کارایی و اثربخشی خود را در تمام سطوح مخاطبین خود از جمله تمام دستاندرکاران امر تعلیم و تربیت در سطح مدارس نیز گسترش دهد.