سجاد هجری | تبار تمدن در جهان اسلام
آنچه پیش روست، یادداشتیست بسیار کوتاه در مقام طرح مسئله، به قلم سجاد هجری، پژوهشگر پژوهشکده سیاستپژوهی و مطالعات راهبردی حکمت، درباره واژه تمدن در جهان اسلام است که در آن به برخی کاربردهای این واژه در متنهای دوران اسلامی اشاره شده است.
امروزه، در ایران، واژهی «تمدن» پربسامد بکار میرود؛ ولی جای شگفتیست که کسی تا کنون تبار این واژه را در «جهان اسلام» نکاویده؛ تا آنجا که برخی کارشناسان، به نادرست، پنداشتند که این واژه ساخته ترجمانهای عثمانی در سده ۱۹ ام م. درجای برابرنهاد civilisation فرانسویست؛ زیرا آن را تا سدهی ۱۳ ام ه. ق. نمیتوان در فرهنگهای نامور و در دسترس فارسی و تازی یافت؛ با آنکه واژهی «تمدین» در واژهنامهها آمده و انتظار میرفت که از مطاوعه آن، تمدن، نیز یادی شود.
تمدن حتی در فرهنگهای متأخر مانند نفیسی، نظام و دهخدا نیز بیهرگونه گواه (شاهدمثال) از نظم و نثر معنا شده. آشکارا، این واژه بارها در متنهای گوناگون مانده از سدهی ۴ ام ه. ق. درجای زبانزدی علمی- تخصصی در آثار کسانی چون «شهرزوری»، «ابن میمون»، «فیض کاشانی» و … بکار رفته است. بیش از هر جایی، این واژه را میتوان ۱٫ در کتابهای اخلاقی (حکمت عملی) و ۲٫ در آثار کلامی- فلسفی (الاهیاتی) جهان اسلام در کنار آمیزهی «مدنی بالطبع» ی انسان و در جستار «طریقالحکماء / الفلاسفه» در اثبات ضرورت «نبوت» یافت.
«مسکویه رازی» از نخستین کسانیست که این واژه را در آثارش، «تهذیبالأخلاق» و «الفوز الأصغر»، بکار برده و شاید «نصیرالدین طوسی» بیش از دیگران، این واژه را در تألیفاتش، «اخلاق ناصری»، «اساسالاقتباس»، «شرح اشارات»، «نقدالمحصل» و …، آورده است و در آثار کلامی کسانی چون «جرجانی» و «فیاض لاهیجی» و کتب اخلاقی کسانی مانند «دشتکی» و «فانی کشمیری» بفارسی و تازی، این واژه بارها بکار رفته است.
از آنجا که این واژه اصطلاحی فنیست، انتظار میرفت که در تعریفات / حدودنگاریها و اصطلاحاتنامههای علمی جهان اسلام آورده میشد؛ اما تا سدهی ۱۲ ام ه. ق. که درآیند تمدن در «دستورالعلماء» دانشمند هندی، «احمدنکری»، آمده، هیچ واژهنامه آشنای تخصصی از آن بعنوان اصطلاحی فنی یاد نکرده و تنها «طاشکبریزاده»، دانشمند ترک، آن را در «مفتاح» ش بکار برده است. مسکویه رازی تمدن را دربرابر «توحش» و «فخررازی» آن را مقابل «بدویت / بداوه» بکار برده است و «ابن رشد» از آمیزهی «صناعهالتمدن» و «ملاصدرا» نیز از ترکیب «علمالتمدن» بهره میبرند و همه باور دارند که تمدن را از «مدینه» برگرفتهاند و کسانی چون «دوانی» و «ابن خاتون عاملی» در تعریف آن میکوشند. اصطلاح تمدن در کتابهای حدیثی اخباریانی مانند «مجلسی» و «قزوینی» در سدهی ۱۱ ام ه. ق. راه یافته و چونان مصطلحی در آثار فقهی کسانی مانند «شهید اول»، «صیمری» و «وحید بهبهانی»، در بحث «نماز جمعه» دیده میشود.
فرهنگنگارانی مانند «شرتونی» آن را «مولَّد» دانستند و آشکارا، تازیانی چون «علامهی حلی» و «فاضل مقداد» در قرون میانه، یا از واژهی تمدن بهره نبردهاند و یا بسیار بسیار کمتر از دیگر همعصرانشان در کتابهایشان آن را آوردهاند؛ زیرا واژههای مولد را بیشتر «تاجیکان» (ناتازیان) ساختند و بکار گرفتند. «ابن خلدون» نیز در «المقدمه» از واژهی تمدن در کنار «حضاره» و «عمران»، بهره برده و حتا اسم فاعل و صورت فعلی ماضی و مضارعش را نیز آورده است.
شاید بتوان نخستین کاربردهای واژه تمدن را در ترجمههای از یونان و در نسبت πόλις؛ (polis) یافت و شاید حتی ریشه آن را بتوان در ایران ساسانی و آمیزه و انگارهی «ایرانشهر» جست. این واژه در دوران قاجار و مواجهه جهان اسلام و بویژه ایرانیان با غربیان، فراوان بکار رفته است.