- پنج شنبه, 04 آبان 1396
صالح رشید حاجی خواجه لو
مقوله آموزش؛ چه آموزش پیش از دانشگاه، چه آموزش عالی و چه آموزش پزشکی در بسیاری از کشورهای دنیا با عناوین مختلف، اما با نظام حکمرانی و سیاستگذاری منسجم و یکپارچه اداره میشود و جداسازی و تفکیک آنها از یکدیگر بهصورتی که در کشور ما رایج است، موضوعیتی ندارد و بروز و ظهور این مسائل نیز مختص کشور ماست. طرح جداسازی آموزش پزشکی از آموزش عالی در ایران، به دنبال سیاست توسعه مراقبتهای بهداشتی اولیه که در سال 1978 از سوی سازمان جهانی بهداشت مطرح شد از یکسو و بحثها و استدلالهایی که موافقان تفکیک و جداسازی آن از مجموعه وزارت فرهنگ و آموزش عالی سابق و الحاق آن به وزارت بهداری آن زمان و دانشگاههای علوم پزشکی مبنیبر اینکه؛ بین آموزش پزشکی تحت وزارت فرهنگ و آموزش عالی و عرصههای خدمات درمانی – بهداشتی مورد نیاز جامعه ارتباطی ندارد و همچنین اینکه کشور با کمبود پزشکان عمومی و متخصص و کادر درمانی روبهرو است از سوی دیگر، باعث شد طرح جداسازی آموزش پزشکی و آموزش عالی در سال 1364 عملیاتی شود. اما از دید خیلی از مدیران و صاحبنظران، این مسائل دیگر اکنون موضوعیت ندارد لذا طرح الحاق مجدد آن به وزارت علوم مطرح شده است.
باید اذعان کرد که جداسازی آموزش پزشکی از آموزش عالی کشور، دستاوردها و برکات بسیاری در حوزه آموزش پزشکی و سلامت و درمان کشور داشته است و حتی در مقایسه با آموزش عالی، در برخی از استانداردهای آموزشی وضعیت نسبتا مطلوبی دارد. بهطور مثال، شاخص نسبت اعضای هیاتعلمی به دانشجو هماکنون در دانشگاههای تابعه وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی یک به 12 است و این در حالی است که در دانشگاههای تابعه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری این شاخص یک به 27 است. یا در بحث تضمین کیفیت آموزش و تشویق استادان به دانشپژوهی و لحاظ آن در آئین نامه ارتقای مرتبه علمی اعضای هیات علمی و بهکارگیری روشهای نوین آموزشی و ارزشیابی آموزشی از دانشگاههای تابعه وزارت علوم پیشرو هستند. به عبارت دیگر، خیلی از آشفتگیها و وضعیت نامطلوبی که در سیاستگذاریها و ابزارهای سیاستگذاری آموزش عالی کشور مشاهده میشود، در آموزش پزشکی کمتر مشاهده میشود و یکی از دلایل آن هم دور ماندن آموزش پزشکی از حاشیههای آموزش عالی و سیاستگذاری و ماموریت و کارکرد تخصصی آموزش پزشکی است.
اکنون نظام آموزش عالی کشور، حکمرانی و سیاستگذاری منسجم و یکپارچه ندارد و ماموریتها و کارکردهای آن تکه تکه شده و هرکدام به نهادهای دیگر واگذار شده است و خود این مشکلات جدی در تحقق سیاستهای کلان آموزش عالی و علم و فناوری ایجاده کرده است. این معضل باعث شده است که نظام سیاستگذاری آموزش عالی کشور همواره سردرگم باشد، هر از چندی به سویی حرکت کند و در نتیجه نتواند موجبات تعالی آموزش، علم و فناوری جامعه را فراهم کند.
ادغام آموزش عالی و آموزش پزشکی کشور منافاتی با اهداف و ارتقای آموزش پزشکی ندارد، اما باید قبل از هرچیز، نظام حکمرانی و سیاستگذاری خود آموزش عالی را انسجام بخشید و سپس به مساله ادغام آموزش پزشکی در ذیل آموزش عالی به بحث نشست. بنابراین؛ در شرایطی که خود آموزش عالی چندین نهاد و متولی سیاستگذاری دارد و انسجام و یکپارچگی در بین این نهادها و سیاستهای آنها دیده نمی شود، بحث ادغام آموزش پزشکی با آن اشتباه و ظلم بزرگی به آموزش پزشکی است و ممکن است مشکلات موجود در آموزش عالی کشور را دوچندان و صدچندان کند و نهتنها به بهبود سطح کیفی آموزش که یکی از دلایل اصلی موافقان طرح ادغام است، منجر نشود، بلکه ممکن است استانداردها و کیفیت آموزشی را که این حوزه داشته است نیز تضعیف کند.
به نظر سیاست ادغام و یکپارچگی در آموزش اگر بدون توجه و نظرداشت مساله فوق و بدون آمادگی و ساختار سیاستگذاری آموزش عالی کشور پیش رود، این طرح به سرمنزل و مقصود نهایی نخواهد رسید لذا ضرورت دارد قبل از همهچیز در ساختار کلان سیاستگذاری آموزش کشور تجدیدنظر و در کلیت یکپارچه آن بررسی کرد.